صدف

نویسنده: آنتوان چخوف
زمان: 00:10:22
4.54
اپیزودهای این قصه
صدف
خلاصه:

اگر بخواهم غروب هاي باراني پاييزي را با تمام جزئياتش در ذهنم زنده کنم ــ همان غروب هايي که به اتفاق پدرم در يكي از خيابان هاي پر آمد و شد مسكو مي ايستم و حس ميكنم که بيماري عجيب و غريبي ، رفته رفته بر وجوم چيره مي شود ــ احتياج ندارم فشار چنداني به مغزم بياورم. درد نميكشم اما زانوانم تا مي شوند ، کلمات در گلويم گير مي كنند ، سرم با ناتواني به يك سو خم مي شود … .

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (80 votes, average: 4,54 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *