پایان بازی

نویسنده: خولیو کورتاسار
زمان: 00:38:45
4.38
اپیزودهای این قصه
پایان بازی
خلاصه:

من لتی تیا و اولاندا در هوای داغ کنار ریل‌های راه آهن مرکزی آرژانتین بازی می‌کردیم و امیدوار بودیم که مامان و خاله روت بروند سراغ چرت بعد از ظهر تا ما بتوانیم برویم آن طرف دروازه‌ی سپید…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (192 votes, average: 4,38 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *