تخم مرغ

نویسنده: شروود اندرسون
زمان: 00:17:30
4.74
اپیزودهای این قصه
تخم مرغ
خلاصه:

پدرم مطمئنم که ذاتا مرد سرزنده‌ی مهربانی بود. تا وقتی سی و چهار سالش شد کارگر مزرعه‌ی مردی بود. آن موقع خودش اسب داشت و شنبه شب‌ها به شهر می‌رفت و چند ساعتی را با کارگرهای مزرعه‌های دیگر می‌گذراند. در شهر چند گیلاسی آبجو می‌خورد

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (65 votes, average: 4,74 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *