مشهور

نویسنده: ساتیا جیت‌رای
زمان: 00:22:02
به اشتراک گذاری:
3.83
اپیزودهای این قصه
مشهور
خلاصه:

ما هر سال برای گذراندن تعطیلات، به دهکده‌ای خوش آب و هوا می‌رفتیم. من روزنامه نگار بودم. یک شب من به همراه پسردایی‌‎ام، چئوتودا، که منتقد سینما بود، مشغول صحبت بودیم. من گفتم که یک خبر جدید درباره سینما دارم و آن اینکه آنشومان چاتِرجی در حال حاضر، در دو خانه آن طرف‌تر از ما ساکن است و ما می‌توانیم برای دیدار او به آنجا برویم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (6 votes, average: 3,83 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *